پرنده زیبا ، الماس صلیب ، مرد جوانی را به خارج از شهر دعوت کرده است ، جایی که والدین او یک کلبه تابستانی شیک را در یک تپه ، با درختان سرسبز و بوته های معطر شیرین دارند. رایان به طرز مبهمی چشم امید به مرده بودن با دوست دخترش را در آغوش گرفت ، می خواست رابطه جنسی برقرار کند ، و دوست دخترش شروع به ساختن خود تازه وارد کرد ، و عضوی از دهانش پیدا نکرد. باب نمی خواست عجله کند ، یکبار کوتاه ایستاد و الاغش را به مرد معمولی تبدیل کرد و یک علامت قابل اثبات را در کتاب دستاورد جنسی در مقابل نام خود قرار داد. اما رایان انکار را به روش خودش پذیرفت ، در اتومبیل پرید و در جهت مخالف دوید ، الماس صلیب فقیر به تنهایی در احساسات ناامید ، نرده های دستی مانع سقوط او از صخره شد. او دو راه برای توسعه رویدادها دارد - پریدن از صخره به دلیل عشق ناخواسته یا تهدید ناموس با تلفن از نوجوان متخلف. گزینه دوم تهدید کننده زندگی کمتر است و این حداقل از رابطه جنسی مقعد وخاطره می کند ، در بهترین حالت عاشق مدت طولانی با او می ماند و شاهزاده خانم بلوند او برای خوشحال کردن همه کارها را انجام می عکس سوپر سکسی خارجی دهد.