هنگامی که او برای حضور در کالج Baisheka Vica عجله داشت ، ناگهان توسط یک فرد بالغ متوقف شد که کارت ویزیت را به دست او انداخت و خودش را به عنوان مأمور معرفی بازیگران معرفی کرد. یک سبزه خندان رویای این را داشت که تا آخر عمر در فیلم حضور داشته باشد ، اما پارامترهای جسمی و عدم تعادل یک مانع بود و یک کودک جذاب بارها و بارها پیشانی او را شکست. یک آشنای خودجوش ، دانش آموز را با امید به آینده الهام بخش ، شکوفا می کند بی سابقه ، با سرخ شدن بر روی گونه ها و درخشش احساسی در چشمانش. الکسی می تواند به ویکتوریا ثابت کند که ظاهرش ، زرق و برق و باز بودن و تجهیزات حرفه ای ای که می توان به آن اعتماد کرد ، همه شک و تردیدها را از سر استودیوی فیلمسازی خودش کانی پاک می کند. حتی قبل از شروع مصاحبه ، هیجان عجیب و غریبی در روح این مرد وجود داشت ، همانطور که او به بدن یک زن تشنه نگاه می کرد ، تبریک می گفت بازیگر آینده دار ، نه از انتخاب آنها خجالتی است ، به همین عکس سکسی گی خارجی دلیل برخی از عبارات کاملاً ناپسند بودند. کلاهبردار روی او پوره گذاشت ، دختر کوچک را برهنه مجبور کرد ، او را مجبور کرد جلوی دوربین برهنه شود و سپس مانند آخرین شکاف بوی داد و قول داد از نردبان شغلی بلند شود. الکسی به دلیل اینکه الاغ ویکی را از ابتدا دوست داشت ، دروغ گفت و او یک افسانه ساده را اختراع کرد تا یک غریبه ناز را منفجر کند ، اما ، متاسفانه ، همه چیز فراتر از این فیلم پورنو نیست!