متقاضی کریستین اسکات همزمان وارد دو دانشگاه شد اما هیچ یک از آنها زن را انتخاب نکردند زیرا او عاشق ناپدری او بود. هر شب ، یک زن قد بلند فریادهای مادرش را گرامی می دارد ، زیر شوهر جدید می ایستد ، بی سر و صدا حسادت می کند و از بی قدرت بودن بر بالش گریه می کند. وقتی نامه های دعوت فرا رسید ، دوست دختر حرکت جدایی را احساس کرد ، بنابراین او به پدرش زنگ زد و قبل از مکالمه ظریف او را در آغوشش نشست. نامادری از او خواست که با وجود اوضاع اشتباه ، با او بخوابد. نامادری اعتراض کرد ، اما چیز کوچک گرم هوشمندانه گردن او را لیسید ، به لبهایش نگاه کرد و با انگشتان خود لکه های اروژن را مشاهده کرد. ترفند بی نظیر تقلب در کار بود و او مرد رویاهای خود را به دست آورد و کاملاً از فکر کردن درباره احساسات مادرش دست کشید. پسر بزرگ با پدرش چندین بار در اتاق خواب مادر درگیر شد ، اما این رابطه جنسی ، قضاوت با فریادها و فریادهای كریستین اسكات ، کلیپ سکی خارجی در همان سطح مقاربت مادر نبود.