کارمند خدمات گاز جانی قلعه به خانه آوا آدامز ، یک زن خانه دار بوست فراخوانده شد. وقتی زن در حال تهیه غذا بود ، گاز شروع به لکه دار کرد و تمام غذا بی فایده شد. آخوندی اجاق گاز ، لولهها را مورد مطالعه قرار داد ، اما نتوانست علت بو بودن عجیب را پیدا کند ، پس از آن او این فرض را مطرح کرد که با خانه دار جولیا آن ، بهترین دوست ، نمی توان درست کرد. "شاید شما نمی دانید تصاویر سکسی زنان خارجی که چگونه طبخ ، برش های بخارپز ، آنها فاسد می شوند ، و کل خانه بوی بدی می دهد ؟!" مرد توانا بدون فکر نابود شد و این عصبانیت زنان را برانگیخت. زنان قلعه جانی را به عنوان آخرین چاره ای می دیدند که باید به وحشت تبدیل شود. از نظر بنزین متکبر این شبهه وجود داشت: من نمی خواستم در این مرکز بمانم زیرا درآمد آن به طور مستقیم به تعداد مشتریانی که در آن خدمت می کردند بستگی داشت ، اما یک نشت گاز می تواند عواقب ناخواسته ای داشته باشد. "گوش دهید ، من برای نشان دادن مهربانی به مشتریان ، مبلغی پرداخت نمی کنم. مرا از خانه بیرون کنید تا بتوانم به چیز دیگری بروم! "- پسری صادق نگاهش را پایین آورد. درعوض ، زنان او را مجبور به رختخواب كردند ، و در آنجا بدن بیهوش او را به دست گرفتند. آوا آدامز و جولیا آن ، یک روسپی مشتاق ، وقت خود را برای گذراندن وقت در رختخواب سپری کردند.