لیلی رایدر تا سفید برفی از خواب بیدار شد و یک شب جلسه بعد از خواب به هم خورد. خیلی سریع خود را در دوش پاک کرد ، واژن موهای بلوند را شست ، نوارها را از زیر لباس بیرون کشید و سینه های خود را در یک بلوز پنهان کرد عکس های سکسی خفن خارجی و یک مهره شفاف را روی شانه های خود قرار داد. این دختر در خاطرات روز گذشته جیغ می زد ، به یاد می آورد که چگونه و با چه کسی خود را در این خانه فوق العاده پیدا کرد. او روی پله ها فرود آمد و لبخندی شیرین زیر بینی داشت. خاطرات شیرین روح ، گوشت را به طور مداوم میل می کند. عروسک وارد اتاق نشیمن شد و اثری از عطر بهاری ایجاد شده توسط عطرها را به خود جلب کرد. چشمان محبت او می درخشید چون نمی دانست جانی می خواهد صبح او را بگیرد یا نه. آقای قلعه قهوه را با لباس سخت نوشید ، نامه تلفنی را خواند و منتظر ماند تا مهمان از خواب بلند شود. مرد با دیدن زیبایی هیچ نگاهی به لب نکرد و لبخند مهربانی زد و دست خود را دراز کرد تا بدن زنانه شکننده را به دامان خود ببرد. یک بوسه شیرین بر روی لب شب زیبا بود ، اما واژن لیلی رایدر مانند یک حصیر فشار بود. یکی از اعضای باشگاه سخت زیر شلوار خود گیر کرده و التماس می کند که از سر بیرون بیاید. با احساس گرمای پرینه ، مرد هیستریک پرواز کرد ، اما یک آقا به راه خود ادامه داد. از طریق عطریات ، او با یک انسانیت پرشور ازدواج کرد - یک زن شهوت انگیز که نمایشگر اعتیاد و اعتیاد بود. با آلت تناسلی ، جانی قلعه احساس خستگی بین پاهای معشوقه خود ، که مانند رطوبت در موزه متروکه بود ، اما مانند بسیاری از زنان وابسته به عشق شهوانی به لباس زیر خود نچسبید. ابتدا می خواست پاهای نرم دختر را با همان نرمی خرد کند ، او قبلاً شب مرد لعنتی را لعنتی می کرد و بعد دوباره به رابطه جنسی مقدماتی دهان باز می گشت.