یک مرد جوان برای خرید لوازم جانبی عجیب برای بازی های عاشقانه با تسلیم ، تحقیر و تسلط به یک فروشگاه جنسی می آید. در پشت پیشخوان او از یک فروشنده خوش تیپ استقبال می شود که وقتی او لیستی از چیزهای مورد علاقه عکسسکسی خارجی خود را می شنود روی صورتش سرخ می شود. پسر فقط صداهای خالی را هجی نمی کند ، بلکه می داند چه می خواهد ، و تاجر دوستانه شروع به درک این موضوع می کند که با مرد واقعی صحبت می کند ، و او در طول عمر کوتاه خود برده های بیشتری دارد. فرمون هایی که عطرهای سبزه را فراهم می کنند ، او به وضوح سعی می کند مشتری را اغوا کند ، شروع به رهبری می کند مانند یک شری با احترام ، اما در عین حال ، نطفه های بطری ها را به شدت در معرض دید خود قرار می دهد و باعث می شود پسر بوی بیماری زا بگیرد. یک فریبکار بسیار بد ، نظمی را تحریک می کند که در آن خصوصیات دیکتاتوری و سلطه گر مانند یک مستبد بر یک فاحشه ، از هیجان بیدار می شود. این مرد پس از فریب خوردن در یک فروشگاه بزرگسالی ، اعتراف کرد که این مرد جوان را به دلیل اینکه در همان مدرسه با پسرش درس می خواند ، اعتراف کرده و بدین ترتیب خداوند را به یک احمق سوق می دهد. اما نکته بد این است که به جای اینکه فقط چند دقیقه قبل از اعتراف باز باشد ، آرزوی بزرگ او را به عنوان برده بودن او در شرایط غیررسمی ذکر کنید!