ملانیا اروپا در سراسر کشور سفر می کند و همیشه اعتراف می کند که رانندگان شهوانی را به سمت شهر مناسب پرتاب می کنند ، اما یک زن به دست دو مرد در سنین مختلف می افتد. واژگونهای شهوت پرستار و پسری شدند و با لبخندی زیبا از شهر ، جامه ای زیبا را از آنجا گرفتند که در آنجا حتی یک روح زنده به غیر از کویوت های بیابانی ، تندخوها و عقرب ها وجود نداشت. به لطف این برخورد غیرمنتظره ، ملانیا یک چهره مشهور ، ستاره واقعی مستهجن آماتور است. بدبینی او را مجبور به داشتن رابطه جنسی در مقابل دوربین کرد ، در حالی که زنش از این فضیلت سرپیچی کرد: پسر کمتر باتجربه ترجیح داد دهان مسافر را آزاد کند و از هر لحاظ پدر با استعداد شروع به ساخت مشت های مقعد کرد و چند انگشت را در الاغ محکم ملانیا چسباند. تلفات بیدمشک و الاغ دختر کوچک را با روغن موتور چرب می کند تا عضو بخواهد او را لیس بزند ، سپس آنها را در دو تنه عکس سکسي خارجي استفاده می کنند و دهان را از رطوبت که ماه ها در بیابان نبوده پر می کنند.